حماسه 9 دی
نویسنده:
سیدعلی خامنه ای
امتیاز دهید
کتاب حاضر مروری بر بیانات رهبر معظّم انقلاب دربارهی حماسهی 9 دی و گزارش حوادث 8 ماه فتنهی 88 است.
این اثر به صورت گذرا به برخی از ریشههای اصلی شکلگیری فتنه پرداخته است و تا آبان سال 1394 بهروز شده و در مورد بیانات مربوط به سال 88 برخی از نکات تاریخی آن دوران و به اصطلاح شأن نزول بیانات را به صورت کوتاه یادآور شده است.
این اثر با رعایت سیر تاریخی بیانات، مخاطب را با تاریخ همراه میکند و این همراهی، فواید متعدّدی را برای او بههمراه خواهد داشت. مخاطب نکتهسنج، مدیریّت میدانی رهبر عزیز را خواهد دانست و خواهد فهمید که به آگاهی رساندن عموم مردم چقدر سخت و زمانبَر است.
بیشتر
این اثر به صورت گذرا به برخی از ریشههای اصلی شکلگیری فتنه پرداخته است و تا آبان سال 1394 بهروز شده و در مورد بیانات مربوط به سال 88 برخی از نکات تاریخی آن دوران و به اصطلاح شأن نزول بیانات را به صورت کوتاه یادآور شده است.
این اثر با رعایت سیر تاریخی بیانات، مخاطب را با تاریخ همراه میکند و این همراهی، فواید متعدّدی را برای او بههمراه خواهد داشت. مخاطب نکتهسنج، مدیریّت میدانی رهبر عزیز را خواهد دانست و خواهد فهمید که به آگاهی رساندن عموم مردم چقدر سخت و زمانبَر است.
آپلود شده توسط:
amirghorbani
1395/12/09
دیدگاههای کتاب الکترونیکی حماسه 9 دی
آخه واسه چی؟؟
ماجرا از این قرار است که شاه پس از قیام 30 تیر 1331 و نخست وزیری مجدد دکتر مصدق و واگذاری وزارت جنگ به او با عنوان وزارت دفاع ملی احساس می کرد دیگر عملا نقش تعیین کننده ای در امور کشور ندارد و حتی در ارتش هم به بازی گرفته نمی شود.
به موجب گزارش روزنامه اطلاعات در آن روز – 9 اسفند 1331- دکتر مصدق گام زنان و پیاده از خانه به سمت دربار به راه می افتد تا با شاه ملاقات کند. البته معلوم نیست به قصد خداحافظی بوده یا برای پرداخت پولی که قول داده بود به شاه می دهد تا درخارج از کشور آسوده خاطر باشد یا حتی منصرف کردن او با این اطمینان که همچنان به سلطنت وفادار است و قانون اساسی مشروطه پادشاه را نماد وحدت کشور ترسیم کرده و نیاز به دخالت گسترده نیست اما در بیرون با تحرکات دربار، عده ای جمع شدند و اعتراض کردند.
از اسناد گوناگون بر می آید که شاه قصد رفتن داشته و خبر سفر را خود او لو نداده و به قولی که در این باره به مصدق داده بود وفادار مانده اما درباری ها بیکار ننشسته بودند. کما این که محسن صدر الاشراف نخست وزیر سابق خود را به دربار می رساند تا مانع رفتن شاه شود. او در خاطرات خود درباره این واقعه می نویسد:
«صبح 9 اسفند من نزد شاه بودم. حالت شاه به کلی غمناک و گرفتگی صورت در او هویدا بود. پرسیدم چرا قصد مسافرت دارید؟ به ناخوشی و کسالت متوسل شد... گفتم: مردم نخواهند گذاشت اعلی حضرت تشریف ببرند. شاه در جواب فرمودند: مردم که ساکت اند و از اوضاع راضی اند ... در همین وقت صدای جماعتی که جلوی دربار جمع شده بودند بلند شد که ما نمی گذاریم شاه برود و فریاد زنده باد شاه و مرده باد مخالفین شاه، دقیقه به دقیقه زیاد می شد.»
اندک اندک اما تظاهرات به توطئه ای برای قتل مصدق تبدیل شد. سناریو این بود که اگر موفق شوند مصدق را از میان بردارند و کار را تمام کنند و اگر موفق نشوند رابطه شاه و نخست وزیر تیره شود. چون در این حالت مصدق گمان می برد که شاه به دروغ بحث خروج از کشور را مطرح کرده تا از یک طرف احساسات مردم و چهره های نگران از جمهوری شدن ایران را تحریک کنند و از جانب دیگر مصدق را به قتل برسانند و شاه هم بدبین می شد که قصد مصدق برانداختن او بوده است و در سناریوی دوم موفق شدند.
اراذل و اوباش در مقابل دربار آماده بودند تا کار مصدق را تمام کنند اما با فداکاری شماری از نیروهای وفادار به مصدق که از جان مایه گذاشتند دکتر محمد مصدق را از دری دیگر خارج می کنند و نخست وزیر را به خانه می رسانند ولی این بار مقابل خانه جمع شدند و قصد تعرض به داخل را داشتند.
دکتر مصدق که تازه لباس خانه بر تن کرده بود با همان لباس خود را به پشت بام می رساند و با نردبان به خانه پسرش – دکتر غلامحسین - و از آنجا به ستاد ارتش می رود و اوضاع را در دست می گیرد و توطئه را خنثی و افشا می کند.
آخه چراا؟؟
همچون همیشه اثر ارزنده ای رو در دسترس دوستان قرار دادن.
این کتاب ارزش تاریخی بسیار دارد، نه اینکه برپایه اسناد و شواهد معتبری تالیف شده باشد، بلکه ارزش آن در این است که دهه های دیگر با مراجعه به این گونه تالیفات به نیات و افکار نویسنده آن بهتر پی خواهند برد.
پ ن:
_________________
انچه که باعث گردید شیوه تحقیق و نگرش گلدزهیر به تاریخ اسلام با دیگر محققین بزرگی همچون کارل بروکلمان، کلمان هوارد، نولدکه، کائتانی متفاوت باشد این بود که تنها برای رسیدن به یک روایت صحیح به برسی احادیث و اخبار تواتر و ثقه و ضعیف نمی پرداخت بلکه با نگرشی ژرف در احادیث دروغین و جعلی سعی بر این داشت تا پی به این مهم ببرد که چه دلیلی باعث گشته تا در آن قرون اول هجری چنین فضای اجتماعی ایجاد گردد که بسیاری از محدثین و راویان اخبار به جعل اخبار و احادیث دروغین روی آورند. مطمئنا دهه ها و چه بسا قرنها بعد محققین و جامعه شناسان با بسیاری از تالیفات زمان حال نیز چنین برخورد خواهند نمود!
تا دشمنانِ "حقیقت"، حقیقت را رو به قبله ذبح کنند
که مصلحت، همیشه مونتاژ دین و دنیا بوده است...
"تشیع مصلحت"، نابودکننده ی "تشیع حقیقت" است،
همچنان که در تاریخ اسلام، "اسلام حقیقت"،
قربانی"اسلام مصلحت"، که آغاز نبرد
میان مصلحت و حقیقت در "سقیفه" بود
و مصلحت پیروز شد . و از همانجا ادامه دارد
و همچون خطی که از یک نقطه آغاز میشوند
و با زاویه ی یک درجهای از هم دور میشوند
و هرچه میگذرد فاصله بیشتر میشود
و بیشتر، تا فاصلهی حقیقت و مصلحت می شود
فاصلهی "ظلم و عدل"، "امامت و استبداد"،
"جمود و اجتهاد"، "ذلت و عزت"...
یعنی "گذشته و حال". من که تمام عمر،
شاهد قربانی شدن و پایمال شدن حقیقتها
بوسیلهی انسانهای مصلحتپرست بودهام،
در مورد مصلحت عقده پیدا کردهام
و اعتقاد یافتهام که :
"هیچ چیز غیر از خود حقیقت، مصلحت نیست"..."